حرف هايم براي تو و معبود توست

گاهی تصمیم میگیری که بد بشی خیلی بد امایهو یادت میفته من و بدیاصلا ذات من به بدی کشش داره اصلا ممکنه منم بد بشم بد میشم چند ساعت کاری میکنم که میگم ینی دختر مامانش مگه بد میشه دوباره پشیمون میشم میگم نه من نمیتونممیدونی مامان من بدی تو ذاتم نیست چون تو بد نبودی من بد نمیشم چون تو مامان من بودی مامان امروز ذوشنبه  11 اسفند 99 ساعت ده و پنجاه و سه دقیقه صبحه من شدید دلتنگتم کاش بودی کاشروحت شاد یادت گرامی پ.ن یادش بخیر ی زمانی بلاگفا چقد طرفدار داشت اما الان ..........دلتنگی زیاداست اما شرخ حوصلم نیست حرف هايم براي تو و معبود توست...ادامه مطلب

چند شب پيش نزديك  بود.......برم پيش مامانم  سرسفره شام ي دفعه صورتم مثل خون قرمز شد چشام رفت سمت بالا...گوشم داغ شد داشت از شدت درد مثل اتيش گرفتگي ميسوخت.كنترل بدنمو نداشتم خودم احساس كردم تا چند لحظه ديگه ميمرم  صورتم ورم كرد لبام پف نميدونم بعضيا ميگن باد سكته بوده اما دلم نخواست دكتر برم  خستم از دكتر و درمان خستم از راهايي كه بن بسته  اما الان خوبم  ديشب مهمون داشتيم مهمونمون خيلي بي چاك دهن بود مدام زن بي ادب در مورد مثال جنسي حرف ميزد حالم از اين جور ادما بهم ميخوره اصلا از صحبت از اين مثال خوشم نمياد...دهن چاك ميخاد بست ميخاد حرافي هنر نيست هر جا حرف هايم براي تو و معبود توست...ادامه مطلب